سلام عشقم خیلی منتظرت بودم

سلام عشقم سلام بهترینم عاشقتم

دوستت دارم مهدی جونم

 

خیلی منتظرت بودم نفسم بلاخره اومدی خوش اومدی

الهی چه عشق قشنگی

  این داستانو حتما بخونین ارزششو داره

 

                             

زن و شوهر جوانی سوار بر موتور در دل شب می‌راندند آنها از صمیم قلب همدیگر را دوست داشتند…

زن جوان : یواشتر برو من می‌ترسم!
مرد جوان : نه ، اینجوری خیلی بهتره!
زن جوان : خواهش می‌کنم من خیلی می‌ترسم!
مرد جوان : خوب اما باید اول بگی دوستم داری…
زن جوان : دوستت دارم حالا می‌شه یواشتر بری…
مرد جوان : مرا محکم بگیر …
زن جوان : خوب حالا می‌شه یواشتر برونی؟
مرد جوان : باشه ، به شرط این‌ که کلاه کاسکت مرا برداری و روی سرت بذاری آخه نمی‌تونم راحت برونم ، اذیتم می‌کنه…

روز بعد روزنامه‌ها نوشتند:

“برخورد یک موتور سیکلت با ماشین حادثه آفرید…”

در این سانحه که بدلیل بریدن ترمز موتور سیکلت رخ داد یکی از سرنشینان زنده ماند و دیگری درگذشت…


به سوالم جواب بدین مرسی دوست جونای خوبم

دوستان گلم ممنون که به سوال من جواب دادین

ایا عشق براستی وجود دارد؟